جدول جو
جدول جو

معنی باب الحطه - جستجوی لغت در جدول جو

باب الحطه
(بُ ل حِطْ طَ)
یکی از درهای بیت المقدس است...: و دری دیگر است در بیت المقدس همچنین در زمین برده که آنرا باب الحطه گویند و چنین گویند که در آن است که خدای عز و جل بنی اسرائیل را بدین در فرمود در رفتن بمسجد. قوله تعالی: ادخلوا الباب سجداً و قولوا حطهنغفر لکم خطایاکم و سنزید المحسنین. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 39). و مؤلف عقدالفرید آرد: و در قرآن چنین آمده است: ’و قولوا حطه’ که مقصود لااله الا اﷲاست. ولی بنی اسرائیل ’حنطه’ گفته اند در حالی که تمسخر می کردند ازین رو خداوند آنانرا بموجب این کفر لعنت کرده. (عقدالفرید چ مصر 1359 هجری قمری ج 7 ص 298)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُلْ ؟)
دروازه ای به بغداد. (عیون الانباء ج 1 ص 303)
لغت نامه دهخدا
(بُرْ رَ مَ)
یکی از درهای مسجد بیت المقدس است، و نام آن در قرآن چنین آمده است: ’له باب باطنه فیه الرحمه و ظاهره من قبله العذاب’ یعنی وادی جهنم که در جانب شرقی بیت المقدس است. (عقد الفریدچ فرید چ مصر 1359 هجری قمری ج 7ص 298) (عیون الانباء ج 2 ص 122) : و بر دیوار شرقی (مسجد به بیت المقدس) در میان جای مسجد درگاهی عظیم است به تکلف ساخته اند... و گویند این درگاه را سلیمان بن داود علیه السلام ساخته است ازبهر پدرش و چون بدرگاه درروند روی سوی مشرق از آن دو در آنچه بر دست راست است باب الرحمه گویند... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 33، 35).
لغت نامه دهخدا
(بُلْ حَ بَ)
یکی از چهار دروازۀ باروی بغداد:.... و چون خلافت بمستظهر بالله احمد بن المقتدی رسید آنرا (بغداد را) بارو و خندق به آجر ساخت. دور بارو بطرف شرقیش که آنرا حرمین خوانند هجده هزار گام است و چهار دروازه دارد: باب خراسان و باب خلیج و باب الحلبه... (نزهه القلوب چ لیدن 1331 ه. ق. ج 3 ص 34). یاقوت گوید: حلبه محلۀ بزرگ وسیعی است در مشرق بغداد نزدیک باب ازج و در مواضع دیگر
لغت نامه دهخدا
(بُلْ حُ)
دهی از دهستان کنار شهر بخش بردسکن شهرستان کاشمر در 7 هزارگزی باختر بردسکن، سر راه شوسۀ عمومی بردسکن. جلگه، گرمسیر. سکنۀ آن 1310 تن. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات، تریاک و زیرۀ سبز و شغل اهالی زراعت است و راه ماشین رو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ حَ)
یکی از دروازه های بغداد است که در آنجا محلۀ بزرگی بنام حربیه واقع است. دروازۀ مزبور به حرب بن عبدالملک یکی از سرداران ابوجعفر منصور منسوب است و در باب حرب مقبرۀ امام احمد بن حنبل و بشرالحافی و ابوبکر خطیب و گروه بیشمار از دانشمندان و پارسایان و مشاهیر مسلمانان است. (از معجم البلدان ذیل باب الحرب و حربیه) (مراصد الاطلاع). رجوع به تجارب الامم چ عکسی لیدن ج 2 ص 298 شود. در تاریخ امام یافعی مسطور است که احمد حنبل از خواص اصحاب امام شافعی بود.... مدت حیاتش هفتاد و هشت سال بود ومدفنش باب حرب است. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 270)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ حُ رَ)
موضعی در دارالخلافۀ بغداد بوده است و آن سرایی باشکوه دارای بنیانی شگفت انگیز بود و در آنجا بوزیران خلعت می بخشیدند و در مواقع تبریک و تهنیت گرد می آمدند. نخستین کسی که این بنا را بنیاد نهاده امام المسترشد باﷲ ابومنصور الفضل بن امام مستظهر باﷲ بوده است. (معجم البلدان) (مراصد الاطلاع) (عیون الانباء ج 1 ص 171)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ جَنْ نَ)
لقبی است برای شهر قزوین:...احادیث بسیار که در فضیلت آن بقعه وارد است و مشهور است و در تدوین رافعی مسطور، منها عن جابر بن عبدالله الانصاری رضی الله عنه قال النبی صلی الله علیه وآله: اغزوا قزوین فانه من اعلی ابواب الجنه. و بدین سبب او را باب الجنه خوانند. (از نزهه القلوب چ لیدن ص 56) :... امیر جلال الدین فیروزشاه گفت که در این اوقات که شیخ بهاءالدین عمر از سفر حجاز بدارالسلطنۀ هرات رسید، چنین فرمود که در باب الجنه قزوین بر سر تربت زبده السالکین شیخ احمد غزالی بر ما چنین ظاهر گردید... (حبیب السیر چ اول طهران جزو سیم از ج 3 ص 205)
لغت نامه دهخدا
(لُ بُلْ حِ طَ)
نشاسته است. (فهرست مخزن الادویه) (بحر الجواهر). آبگون. (فرهنگ)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ لاه)
یکی از چهار دروازۀ حلب: حلب را شهری نیکو دیدم بارۀ عظیم دارد...قلعۀ عظیم همه پرسنگ نهاده بقیاس چند بلخ باشد همه آبادان و بناها بر سر هم نهاده و آن شهر باجگاه است میان بلاد شام و روم و دیار بکر و عراق... چهار دروازه دارد:باب الیهود، باب اﷲ، باب الجنان، باب الانطاکیه... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 12، چ برلین ص 84)
لغت نامه دهخدا
در اندرون در حرم درب حرم: دیده بردارای که دیدی شوکت باب الحرام قیصران روم سر بر خاک و خاقانان چین. (کلیات سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
مینو در (مینو دریا باب الجنه قزوین تهران چاپ دانشگاه اردیبهشت 1337)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لباب الحنطه
تصویر لباب الحنطه
نشاسته نشاسته
فرهنگ لغت هوشیار
درخدا، در رحمت الهی: سامری را آن هنر چه سود کرد کان فن از باب الهش مردود کرد. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار